خدا می بیند...God sees
جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
قالب وبلاگ

روايت شده است كه امام كاظم عليه السّلام به مردى روستايى زشت چهره رسيد و بر او سلام كرد و نزد او فرود آمد و زمانى دراز، با او گفتگو فرمود، سپس به او گفت كه آيا اگر نيازى برايش رخ داد آن را براى امام عليه السّلام انجام مى ‏دهد. شخصى به امام عليه السّلام عرض كرد: اى پسر رسول خدا! آيا پيش اين [مرد روستايى زشت چهره‏] فرود مى‏ آيى و نيازهايت را از او مى ‏خواهى و حال آن كه او به شما نيازمندتر است؟ امام عليه السّلام فرمود: او بنده‏اى از بندگان خدا و بنا بر حكم قرآن، برادر و در سرزمين خدا همسايه [ما] است. بهترين پدران، آدم عليه السّلام، و برترين دين‏ها، اسلام، ميان ما و او پيوند ايجاد كرده و چه بسا كه روزگار، ما را به او نيازمند گرداند و- پس از اينكه بر او تكبر ورزيديم- ما را در نزدش فروتن بيند، پس آنگاه امام عليه السّلام فرمود:با آن كس كه در شأن هم پيوندى با ما نيست پيوند مى‏ داريم از ترس آن كه بى‏ دوست بمانيم.

تحف العقول / ترجمه حسن زاده، ص:755

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:

 روايت شده است كه هارون الرشيد هنگامي كه امام كاظم

عليه السلام در حبس بود، كنيزي عاقل و زيبا به نزد حضرت

فرستاد تا آن حضرت را خدمت كند و ظاهراً قصدش

در اين كار آن بود كه شايد آن حضرت به سوي آن كنيز ميل كند

و ارزش او در نظر مردم كم شود يا آنكه براي ضايع كردن آن

حضرت بهانه به دست آورد و خادمي فرستاد تا از حال او

با خبر شود، خادم ديد كه آن كنيز پيوسته براي خدا

در سجده است و سر از سجده بر نمي دارد و مي گويد : 

قُدُّوسٌ قُدُّوسٌ سُبحانَك سبحانَك سبحَانك!

پس آن كنيز را به نزد هارون بردند، هارون ديد از خوف خدا

مي لرزد و چشم به آسمان دوخته و مشغول به نماز گشت،

از او  پرسيدند : اين چه حالتي است كه تو پيدا كرده اي؟

گفت : عبد صالح (امام كاظم عليه السلام)را ديدم كه چنين بود

و  پيوسته آن كنيز به همين حال بود تا وفات كرد.

ابن شهر آشوب آشوب اين روايت را از مفصّل نقل كرده و
علامه مجلسي رحمة الله عليه آن را در جلاء العيون نوشته.
منتهي الامال،شيخ عباس قمي رحمة الله عليه،ص354

www.javani.loxblog.com

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت

برچسب‌ها:
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

تقدیم به همه ی جوانانی که تصمیم دارند بهار عشق را در بهار عمر آغاز کنند و آن را به دست خزان پيري نسپارند و بهار عمر را در بهار عشق به خداوند در هم تنيده و در اين بهارِ بهاري،مرواريد وصال را در كلبه ي قلب خود محفوظ نگه دارند. تو قدر خرمي نوبهار عمر بدان****خزان گلشن ما را دگر بهاري نيست
نويسندگان
آخرين مطالب
آرشيو مطالب
5 آذر 1394
5 آبان 1394 3 مرداد 1394 3 تير 1394 5 خرداد 1394 3 بهمن 1393 1 مهر 1393 5 خرداد 1393 7 ارديبهشت 1393 7 فروردين 1393 6 فروردين 1393 4 فروردين 1393 3 فروردين 1393 5 آبان 1392 3 آبان 1392 1 مهر 1392 5 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 4 فروردين 1392 3 فروردين 1392 2 فروردين 1392 1 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 3 اسفند 1391 2 اسفند 1391 7 بهمن 1391 6 بهمن 1391 5 بهمن 1391
امکانات وب